امیدوارم از شیوایی کلام و از زیبایی واژه های آهنگین مولانا لذت برده باشید. (شعر عرفانی)

اشعار عارفانه شعر عرفانی

شعر عرفانی : یکی دیگر از اشعار عارفانه از محمد ابراهیم باستانی پاریزی

یکی از اشعار عارفانه و عاشقانه پاریزی را با هم می خوانیم :

کاش که من بال و پری داشتم
جانب کویش گذری داشتم
آتش عشقش چو بجانم فتاد
سوخت اگر بال و پری داشتم
میزدم آتش به نهال حیات
گر نه امید ثمری داشتم
گلشن حسن تو ، که شاداب باد
منهم از آن چشم بری داشتم
رفتی از این شهر و نگفتی که من
شیفته ی در بدری داشتم
دل به رهش پر زد و میگفت باز
کاش که من بال و پری داشتم

امیدواریم از این دو شعر عرفانی زیبا لذت برده باشید.

پسر رفت توی همون پارک و توی همون صندلی که قبلا میشستن نشست تا دختر اومد پسر کلی حرف خوب زد اما دختر بهش گفت بس کن میخوام یک چیزی بهت بگم و دختر شروع کرد به حرف زدن دختر گفت من دو سال پیش یک پسر رو میخواستم که اونم بسیار منو میخواست یک سال تموم شب و روزمون با هم بود و بسیار هم دوستش دارم اما مادرم با ازدواج ما موافق نیست مادرم تو رو دوست داره از تو خوشش اومده اما من اصلا تو رو دوست ندارم همین چند زمان هم به خاطر خودت با تو بودم به خاطر اینکه نمیخواستم دلت رو بشکنم پسر همینطور مثل ابر بهار داشت اشک میریخت و دختر هم به حرف هاش ادامه میداد دختر گفت تو رو خداوند تو برو پی زندگی خودت من برات دعا میکنم که خوش بخت بشی تو رو خداوند من رو ول کن من کسی دیگه رو دوست دارم همین جمله دختر همینجوری تو گوش پسر میچرخید و براش تکرار میشد و پسر هم فقط گریه میکرد و هیچی نمیگفت دختر گفت من میخوام به مامانم بگم که تو رفتی خارج از کشور تا دیگه تو رو فراموش کنه تو هم دیگه نه به من و نه به خونمون زنگ نزن فقط دعا کن واسه من تا به عشقم برسم باز پسر هیچی نگفت و گریه کرد دختر هم گفت من بایستی برم و دوباره تکرار کرد تو رو خداوند منو دیگه فراموش کن و رفت پسر همین طور داشت گریه میکرد و دختر هم دور میشد تا اینکه پسر رفت و برای اولین دفعه تو زندگیش سیگار کشید فکر میکرد که ارومش میکنه همینطور سیگار میکشید دو ساعت تمام و گریه میکرد زیر بارون تا اینکه شب شد و هوا خنک شد و پسر هم بلند شد و رفت رفت و توی خونه همش داشت گریه میکرد دو روز تموم همینجوری گریه میکرد زندگیش توی قطره های اشکش خلاصه شده بود تازه میفهمید که خودش یک روزی به یکی که داشت برای عشقش گریه میکرد خندیده بود و به خاطر همون خنده بود که الان خودش داشت گریه میکرد پسر با خودش فکر کرد که هرگز نمیتونه دختر رو فراموش کنه کلی با خودش فکر کرد .

ادامه داستان عاشقانه غمگین (داستان زیبا)

تا اینکه یک شب دلش رو زد به دریا و رفت سمت خونه دختر میخواست تمام چیزا رو به مادر دختر بگه اگه قبول نمیکرد میخواست به پای دختر بیافته میخواست هرکاری بکنه تا عشقش رو ازش نگیرن وقتی رسید جلوی خونه دختر سه بار رفت زنگ بزنه اما نتونست تا اینکه دل رو زد به دریا و زنگ زد زنگ زد و برارد دختر اومد پایین و گفت شما پسر هم گفت تون کار دارم مادر دختر و خود دختر هم اومدن پایین مادر دختر شاد شد و پسر رو دعوت کرد به داخل اما دختر خوشحال نشد وقتی پسر آغاز کرد به حرف زدن ه برادر دختر عصبانی شد و پسر رو زد اما پسر هیچ دفاعی از خودش نکرد تا اینکه مادر دختر پسر رو بلند کرد و خون تو صورتش رو پاک کرد و پسر رو برد اون طرف و با گریه بهش گفت به خاطر من برو اگه اینجا باشی میکشنت پسر هم با گریه گفت من دوستش دارم نمیتونم ازش جدا باشم باز دوباره داداش دختر اومد و شروع کرد پسر رو زدن پسر باز دوباره از خودش دفاع نکرد صورت پسر پر از خون شده بود و همینطور گریه میکرد تا اینکه مادر دختر زورکی پسر رو راهی کرد سوی خونشون پسر با صورت خونی و چشم های گریون توی خیابون راه افتاد و فقط گریه میکرد اون شب رو پسر توی پارک و با چشم های گریون گذروند مادره پسر اون شب به تمام بیمارستان های اون شهر سر زده بود به خاطر اینکه پسرش نرفته بود خونه اما فرداش پسرش رو زیر بارون با لباس خیس و صورت خونی بی هوش توی پارک پیدا کرد پسر دیگه از دختر خبری پیدا نکرد همچنان هم وقتی یاد اون موقع میافته چشم هاش پر از اشک میشه و گریه میکنه هنوز پسر فکر میکنه که دختر یک روزی میاد پیشش و تا همیشه برای اون میشه هنوز هم پسر دختر رو بیشتر از خودش دوست داره الان دیگه پسر وقتی یکی رو میبینه که داره برای دوستی گریه میکنه دیگه بهش نمیخنده بلکه خودش هم میشینه و باهاش گریه میکنه پسر دیگه از اون موقع به بعد دل باخته هیچکس نشده خسته و دل مرده این بود تموم داستان زندگی این پسر!!!

امیدوارم از خوندن این داستان عاشقانه غمگین (داستان زیبا) لذت برده باشید.

داستان و صبح بخیر عاشقانه

اشعار عارفانه و داستان زیبا عاشقانه غمگین

داستان کوتاه طنز

دختر ,رو ,هم ,تو ,میکرد ,اینکه ,گریه میکرد ,پسر رو ,تو رو ,تا اینکه ,مادر دختر ,عاشقانه غمگین داستان ,داستان عاشقانه غمگین

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

غصه نخور دانلود آهنگ جدید | دانلود موزیک | میفا سانگ | دانلود آلبوم کلید بهشتی Apple Store Amir فایلناک حسابداری AC30 و حسابر30، پایان نامه، از هنرستان تا دانشگاه مطالب گوناگون و جالب مدرس شخصيت شناسي اناگرام اینجا همه چیز هست فروشگاه فايل